... اولش ميترسيدم،
پيش خودت فکر ميکنی
نکنه منم اين طوری بشم
ولی بعد ديدم با اينکه اولش
يه ذره، فقط يه ذره متزلزل و گيج شدم
ولی بعد خودمُ جمع جور کردم و مرزها رو شناختم
ميدونی به اين نتيجه رسيدم که اونقدرها هم که خودم فکر ميکنم
از محيط و آدمهای اطرافم تاثير نمیگيرم، يا دقيقتر بگم شخصيتم ثابت ميمونه
دوباره انگار رفتم تو يه آکواريم شيشهای مثل زمان سربازيم.
₪ |
|