...گاهی در خیابان بوی تنت را احساس میکنم
انگار همان جا بوسیده باشمت
اما لحظه میگذرد، زود
مثل خودت
₪ |
|
...به کسی احساس پیدا کردن
زوری نیست
گناهی نکرده،
اونی که درونش احساسی به وجود نیامده
فقط باید قبول کرد و گذشت
همین
₪ |
|
...یاد زمان دانشگاه افتادم
یاد همان ترمی که به من نگاههای خاص میکرد
نگاهش گرم بود و دوست داشتنی، شاید هم منتظر
تار موهایش روی صورتش ریخته بود و نور خورشید دلبرش کرده بود
سرش پایین بود، آرام و پیوسته شعر میخواند، صدایش در گوشم هست
آخرهای ترم احساس میکنم باردار شده، صورتش گرد و مرطوب شده بود
انگار در جواب نگاهش چیزی باید میگفتم، که نگفتم و نگفتم تا آخرین لحظه بودنش
بعد از آن ترم، هیچ وقت دیگر ندیدمش و مرز بین استاد و شاگرد همچنان باقی ماند
مرزی که انگار نشکستنش گناه بود
₪ |
|
از بین جملات قصار:«من نمیدونم چرا پسرها میخوان س.ک.س رو برای دخترها طبیعی جلوه بدن»!!!
₪ |
|