مطقییر                  

لخت میمانم




2009/04/29

 
...

میدانی آن روز که عکست کردم و چسباندمت به دیوار اتاقم
فکر نمی‌کردم چنین معنایی برایم پیدا کنی، انقدر عمیق که
امروز حتی میترسم به جای خالی عکست روی دیوار نگاه کنم
نمی‌دانم چه کردی با من، اما هر چه کردی بد بود

          

   |


2009/04/27

 
...

می دانم چشمانم تحسینش می‌کرد
منطقم ردش می‌کرد و نادیده‌اش می‌گرفت
درونم جدالی بود بین دیده و منطق
ولی او تنها نگاهم را دید
فکر کنم ناراحت شد
به چپم

          

   |


2009/04/22

 
...

زمان: نیمه شب
مکان: خیابان فرشته
وضعیت جسمی: مست
وضعیت روحی: یووو هووو
نام: حوری بهشتی
فرستنده: خود خدا

          

   |


2009/04/20

 
...

شیک بود و زیبا ولی نچسب.

          

   |


2009/04/18

 
...

هر چه بخواهی باید پولش را هـم بدهی
دید بازتر میخواهی؟ باید پولش را بدهی
نمونه‌ی بارزش همین لنزهای وایـــــد

          

   |


2009/04/16

 
...

پالتوی پوست مینکش را پوشید،
ضربه‌ای به گردنش خورد و دیگر چیزی نفهمید
صدای کشیده شدن دو فلز را به هم خیلی مبهم می‌شنید
چشمانش را باز کرد، صدایی آرام گفت « می‌خواهم پوستت را بکنم»

          

   |


2009/04/12

 
...

زن به دستان سیاه و چهره معصوم پسرک نگاه کرد
کیفش را باز کرد و یک هزار تومانی نو در آورد...
پسرک پول را گرفت و به آن طرف خیابان دوید
پول را به مرد داد و گفت یکی دیگر را هم برایم آزاد کن
مرد در قفس را باز کرد و سار دیگری را پر داد

          

   |


2009/04/08

 
...

میدانی، دلتنگیم بخاطر دوریم نیست
بخاطر دوریش است
جامی دگر بریز ساقی

          

   |


2009/04/04

 
...

صدایش را که می‌شنوم با تمام وجودم دلم می‌خواهدش
صدایش که می‌رود با تمام وجود پا روی دلم می‌گذارم
شاید روزی دیگر صدایش را همیشه شنیدم

          

   |


بلاگر        فارسی نويس        UTF-8