مطقییر                  

لخت میمانم




2006/04/26

 
...

میدونی
از اونی که هستیم میترسیم
واقعیت درونمان را نمی‌پذیریم
خودمان را در جهت دیگران هماهنگ میکنیم
چون میترسیم،
از تغییر
از خودمان
از اینکه دیگر خودمان را نشناسیم
با اینکه در ناخودآگاهمان میدانیم
هرگز گم نمیشویم

          

   |


2006/04/25

 
تعریف

میخواهم تعریفم را از آزادی بگویم
آزادی یعنی همینی که هستم و دوست دارم که باشم؛
دیگر هم برای کسی تعریفش نمیکنم
میترسم خرابش کنند با حرفهایشان
برای تو؟ نه، برای تو هم نمیگویم
میدانم از روی محبت حرف میزنی
ولی نمیدانی که داری زنجیرش میکنی
هنوز آنقدر انسان هستم که آزاد باشم
هنوز آنقدر انسان هستم که مانع آزادی کسی نشوم
به هیچ دلیل و شکلی... رنجشان نمیدهم

          

   |


2006/04/23

 
...

اوووف، خزه‌هــا رو بیبین

          

   |


2006/04/22

 
میدونی،
مثل اون بازی کلاف سر در گم میمونه
فقط باید ... درست، برسه به ... درست.

پ.ن:کلمات را خیلی راحت انتخاب کن

          

   |


2006/04/20

 
...

از کنار چاله‌های آب که میگذشتم
به خزه‌ها نگاه میکردم
سبزیشان تهدید آمیزی بود
فردا، پس فرداست که شبیه همین چاله‌ها شود
ذهنم را میگویم

          

   |


2006/04/19

 
من زندگی میکنم

تا اطلاع ثانوی، برعکس

          

   |


2006/04/18

 
...

در میان تاریکی‌های ذهن درهمش
به چنگ گرگان افتاد و ...

          

   |


2006/04/17

 
روی قبرش بنویسید:

احمق بود ولی، احمق نمرد

          

   |


2006/04/14

 
خیابان

دخترک شمع میفروخت.
آن شب در خواب دیدم،
که دخترک شمعهای روشن را میفروشد؛
آن شب دیدمش که شمعی روشن کرده و در شعله آن غرق شده...
عجیب بود حس آن لحظه‌ام

          

   |


2006/04/11

 
...

میگم: تو دیگه چرا این حرفُ میزنی؛ تو که خودت طلاق گرفتی.
میگه: موضوی من فرق میکرد، مشکلم چیزه دیگه بود.
میگم: آره موضوی تو فرق میکرد، موضوی هزاران نفر دیگه هم که طلاق گرفتن فرق میکرده، مشکلاتشونم همینطور.
میگه: تو اصلاً نمیفهمی...
میگم: نه تو نمیفهمی، تو نمیخوای که بفهمی، چون میخوای خودت و اونو توجیه کنی. آره عاشقه همسر بودن خوبه. اما انتظاره عشق بعد ازدواج ریسک سنگینیه.
میگه: آخه خودش میخواد بعد ازدواج عاشق بشه.
میگم: آره؟ عاشق کی؟، اینا همش کشک بچه، انقدر ساده بهش نگا نکن.
داد میزنه: پس چی میشه این همه آدم با هم میمونن
داد میزنم: همش یه وابستگی احمقانس همین، هیچی پشتش نیست.
هر جفتمون ساکت میشیم

تو مغزم تکرار میکنه: یه وابستگی احمقانه

          

   |


2006/04/09

 
...

نه، نمی توانی مرا ببینی
میدانی اشکال از تو نیست
اشکال از کامل نبودن من است
شاید هم نه اشکال؛ فقط سرنوشتی احمقانه

          

   |


2006/04/08

 
...

قدمش بسیار نیک بود
بی شلف

          

   |


2006/04/07

 
...

دارم فکر میکنم به این «توجیه»
میدونم آرامش بخشه،
میدونم مؤثره برای آسیب ندیدن از رفتار بقیه
ولی اینم میدونم، هر آرام بخشی عوارض جانبی داره
من فکر میکنم توجیه در خیلی از موارد
حقیقت رو جور دیگه‌ای نشون میده
که خوب تصمیم گیری با حقیقت دستکاری شده...
میخوام توجیه نکنم فقط حقیقت لخت رو ببینم
و آره، در بسیاری از موارد ناراحت بشم

          

   |


 
...

نه،
من میفهمم این کار یعنی چی
من پا نمیذارم وسط زندگی یک نفر دیگه
شاید همه، همیشه وسط یکی از این زندگی‌ها باشن
ولی من مطمئنم که اینکارو نمیکنم

          

   |


 

...

?Honesty" who cares about it really"
.Oh, Ok, you care! And you want it in other
Now think, look deep inside of you
How much you think you are honest
,I hope when you're looking
You are not shame from yourself
...I truly hope that


          

   |


2006/04/03

 
...

نه، هنوز یادم نرفته
هنوز صبح که چشم باز میکنم هست
ولی انگیزم برای فراموشی زیاده
واقعا زیاده

          

   |


2006/04/02

 
Red
The color of racy sportscars, blushing cheeks, and luscious roses. Red symbolizes passion, romance, and love.

          

   |


2006/04/01

 
...

به امید آن روز که،
عشق هست،
شراب هست،
نان هست

          

   |


بلاگر        فارسی نويس        UTF-8