مطقییر                  

لخت میمانم




2009/08/30

 
...

می گفت پوستش رنگ و مزه‌ي شکلات داشت
و تعریف های دیگر...

          

   |


2009/08/27

 
...

سیگار هندی را روشن کرد و به دسته مبل تکیه زد
- خب، چرا کج نشستی؟
+ می ترسم سیگاری شود.
- نترس به تو نمی مالم، خائن...

          

   |


2009/08/24

 
...

وقتی شیکترین لباس میهمانیت، پوست تنت باشد.
میزبانت مشخص است.

          

   |


2009/08/21

 
...

پیر مرد می گفت: مچ پاهایش باید کلفت باشد.
کلفت بود.

          

   |


2009/08/19

 
...

زیاد مقاومت کردم که نخواهمشان
سرم درد گرفت؛
شاید خواستنشان گناه باشد
انگار تسلیم احساس نشدن سختتر است

          

   |


2009/08/15

 
...

چه حسی داری از این که هنوز هم گاهی بهت فکر می کنم؟

          

   |


2009/08/13

 
...

نفسم تنگ شده بود
نفهمیدم که از عشقت بود یا از فشاری که به سینه ام می دادی
البته فرقی هم نمی کند، مهم این است که من از این حس لذت می بردم

          

   |


2009/08/11

 
...

چرا انقدر مثل کوچولو ها فکر می‌کنی!
انگار چشم روی واقعیت زندگی بسته ای
باور کن هیچ خبری نیست، همین است که هست.

          

   |


2009/08/08

 
...

دیشب که از صدای جیر جیر تخت بیدار شدم
یاد آن قدیم ها افتادم، چه زود گذشت.

          

   |


2009/08/05

 
...

نمی دانی که چقدر نیاز دارم به یک بزرگتر از خودم.

          

   |


2009/08/02

 
...

زیبای بی عقل، می دانم به چه فکر می کنی
می دانم که جوابم «نه» خواهد بود.

          

   |


بلاگر        فارسی نويس        UTF-8