مطقییر                  

لخت میمانم




2007/12/20

 
...

میدانی نازنین
عشق را درونم حس میکنم
بی‌شک عاشقم
عاشق تو
ولی میدانم
هرگز به یک انتخاب منطقی
تن در نمیدهم

به عشقی، تو را خواهم ‌فروخت
عشقی کامل از هر دو طرف

پ.ن: انگار عشق هم منطقی دارد.

          

   |


2007/12/18

 
...

انگار آدم از بالا یه دفعه تالاپی میوفته وسط دوتا آدم که شدیدان دارن با هم بحث میکنن یا مثلا خیلی داغ دارن با هم ور میرن و تو هم از ناکجا آباد در رو باز کردی و اومدی نشستی تو بغلشون.

نه راه دوری رو نمیگم، وبلاگاتونُ میگم

          

   |


2007/12/14

 
...

انگار همیشه از خودشون می‌پرسن
« چرا باید مسیر زندگیمُ عوض کنم؟ »

          

   |


2007/12/10

 
...

خب فکر کنم که میدونی، از درون همه چیز به خوبی بیرونش نیست
نمی‌دونم، شاید هم هیچ وقت همچین قراری نبوده
به هر حال قراره که گاهی قابل تحمل‌تر باشه
فقط... گاهی
بهنره که یادت بمونه

          

   |


2007/12/07

 
...

تمام دیروز را به زندگیم خندیدم
گاهی بلند بلند
گاهی فقط لبخند
گاهی تمسخر آمیز
گاهی کاملا احساسی
و گاهی تلخخند
میدونی، روز خوبی بود
اگر بدونی چی میگم

          

   |


2007/12/01

 
...

بعضی از مشتری‌هایم را تا به حال ندیدم
آنها فقط به کار من نیاز دارند و من هم به کارشان
نه بیشتر و نه کمتر
؛
میدانی من و تو هرگز یکدیگر را نندیده‌ایم
تو فقط به نوشته‌های من نیاز داری و شاید من هم نوشته‌هایت
نه بیشتر
نه کمتر

          

   |


بلاگر        فارسی نويس        UTF-8