...میگم: تو دیگه چرا این حرفُ میزنی؛ تو که خودت طلاق گرفتی.
میگه: موضوی من فرق میکرد، مشکلم چیزه دیگه بود.
میگم: آره موضوی تو فرق میکرد، موضوی هزاران نفر دیگه هم که طلاق گرفتن فرق میکرده، مشکلاتشونم همینطور.
میگه: تو اصلاً نمیفهمی...
میگم: نه تو نمیفهمی، تو نمیخوای که بفهمی، چون میخوای خودت و اونو توجیه کنی. آره عاشقه همسر بودن خوبه. اما انتظاره عشق بعد ازدواج ریسک سنگینیه.
میگه: آخه خودش میخواد بعد ازدواج عاشق بشه.
میگم: آره؟ عاشق کی؟، اینا همش کشک بچه، انقدر ساده بهش نگا نکن.
داد میزنه: پس چی میشه این همه آدم با هم میمونن
داد میزنم: همش یه وابستگی احمقانس همین، هیچی پشتش نیست.
هر جفتمون ساکت میشیم
تو مغزم تکرار میکنه: یه وابستگی احمقانه
₪ |
|